♥♥ فرشته های روی زمین ♥♥

بدون عنوان

1390/3/9 16:09
نویسنده : مامان سارا
534 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرای گلم:

خیلی وقته براتون ننوشتم راستش دلایل زیادی داشت حالا بگذریم نمی دونم وقتی بزرگ می شید اصلا اینها رو می خونید یا نه تازه کلی هم توی یک دفتر براتون نوشتم

نمی خونید؟

خیلی بی معرفتید اگه نخونید دل شکسته

ولی خدائیش هم خیلی وقتتون رو می گیره ولی سعی کنید بخونید شاید خیلی چیزها براتون جالب باشه واما بگم از این روزها...........

این روزهای گرم پرهام خیلی گریه می کنه نمی دونم از دندوناشه یا نه ولی فکرنکنم فکر کنم حالا چون فهمیده شده ولی نمی تونه حرف بزنه منظورش رو با گریه به ما می فهمونه البته گریه که چه عرض کنم با جیغ بعضی وقتها خیلی کلافه میشم ولی سعی می کنم هر جور شده با بازی سر گرمش کنم

واما طاهای گلم هم به تقلید از پرهام یک خورده اخلاقش بد شده ولی طاها جونم تو خیلی پسر فهمیده ای هستی گلم واقعا بهت افتخار می کنم

صبح ها معمولا طاها جونم شما ساعت 8 بیدار میشی و بعد از شیر خوردن و کارهای معمولی یک خورده برات کتاب می خونم گلم تا خونه ساکت باشه و پرهام بخوابه چون اگه بیدار بشه قیامت میشه بعد من میرم دنبال کارهام و شما تلویزیون نگاه می کنی و هر چند دقیقه می پرسی مامان پس کی بیدار میشه

ساعت نه ونیم تا ده هم پرهام جونم بیدار میشی و صبحانتو که خوردی من فقط نیم ساعت وقت دارم به کارهام برسم چون شما دوتا به نوبت شروع می کنین به گریه زاری پس کارها تعطیل میشه و بازی و قصه گفتن و اگه من خوش شانس باشم شما دوتا یکم تلویزیون نگاه می کنید از بازی هامون بگم

آب بازی-قطار بازی-لگو بازی-نقاشی با رنگ انگشتی- اجرای کنسرت زنده- 

بازی غذا درست کردن این معرکه است چون کلی لوبیا و نخود باید بهتون بدم و یک قابلمه به هر کدومتون و قاشق وکمی هم آب اینجوری منم می تونم غذا درست کنم الته تصور خونه بعد از اون غذا درست کردن وحشتناکه

خلاصه تا ظهر همینجور می گذره و تا من میرم تو آشپزخونه بعد از 5 دقیقه صدای جیغ یک کدومتون بلنده بعد ناهار من می مونم و یک خونه وحشتناک تازه اون موقع هم خوابتون میاد و بازهم گریه زاری تا بخوابین

بعضی وقتها اینقدر خسته میشم که خدا می دونه ولی خدارو شکر می کنم که شما دوتا سالمین وخدا دوتا فرشته کوچولو به من هدیه داده خیلی دوستتون دارم

بعد از ظهرها وقتی بابا میاد با همه خستگیش با شما بازی می کنه  و کلی با بابا کشتی می گیرید وسوارش میشید

یادتون باشه من وبابا خیلی دوستتون داریم

این عکسها رو وقتی داشتم تو عکسهاتون می گشتم پیدا کردم این عکس مال قبل از عیده که رفته بودیم خرید چه خریدی هم کردیم با این دوتا ماشین

طاها جونم این عکس رو وقتی دو سال و نیمت بود خاله سحر ازت گرفته که من خیلی دوستش دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

مرجان
9 خرداد 90 19:52
سلام سارا جان.خوبید؟
ببخشید چند وقتیه سرم شلوغه شرمنده که بهتون سر نزدم.ولی همیشه به یادتون هستم.دوستون دارم هوارتا.


سلام عزیزم امیدوارم همیشه شاد باشی
منم دوستت دارمممممممممممممم
مامان قندعسل
9 خرداد 90 23:41
سلام سارا جون شیطنتاشون خیلی شیرینه خوب این دوتا وروجک سرکارت گذاشتن هااااااااااادوتا بوس واسه پت و مت خاله


سلام گلم میبینی تو رو خدا ممنونم خاله جونننننننننننن
مامان شیدا
10 خرداد 90 0:31
سلام سارا جونم خوبی؟ بچه ها چطورن.واقعا مادر شدن و بچه بزرگ کردن کار مشکلیه.ایشالا وقتی بزرگ شدن زحماتت رو بی جواب نزارن.دوستت دارم دوست عزیزم . بوسسسسسسسسسس


ممنونم شیدای عزیزمممممممممم
مامان فرشته
10 خرداد 90 1:45
سلام عزیز دلم الهی قربونت برم واقعاً خسته نباشی مهربونم
وای الهی قربونشون برم من ماشاا... چقدر ناز شدن
بوسسسسسسسسسسس


قربونت برم خانومی لطف داری
مامان کيانا
10 خرداد 90 7:39
روزهاي زندگي مثل آب روان ميگذره وفقط ردپايي ازش برجا ميمونه...مثل همين دوتا عکس زيبايي که از آقا کوچولوهاي نازت گذاشتي.....خدا حفظشون کنه


مرسی گلم واقعا همینطوره
مامان حسني
10 خرداد 90 10:30
سلام دوست گلم
واقعا خسته نباشي الهي خدا بهت صبر وطاقت بده وبزرگ شدنشون را ببيني ولذت ببري


ممنونم عزیزممممممممم لطف داری
شیرین مامان نیما
10 خرداد 90 11:33
سلام دوست گلم خدا صبرتون بده با دو تا وروجک من که تو یکیش موندم از خستگی بعض مواقع کلافه می شم.


مرسی عزیزم برام دعا کن
مامان حسین
10 خرداد 90 13:13
سلام عزیزم
بالاخره اومدی ؟؟؟
خسته نباشی گلم با این همه کار .راستش دلم برات سوخت.خدا کمکت کته


سلام عزیزممممممم
ممنونم که یادم بودی
آزاده
10 خرداد 90 13:43
سلام عزیزممممممممم
خوبی ؟ این دو تا وروجک خاله خوبن ؟؟
عزیزم درکت میکنم خیییییییییییییلی سخته مخصوصاً پسرها که آروم و قرار ندارن .... ولی با همه این حرفا یه خنده کوچولوشون به دنیا میارزه
ایشالا همیشه شاد باشن
بوسسسسسسسسس


ممنونم آزاده جونم واقعا همینطوره


مامان ماهان
10 خرداد 90 13:47
ای جان دوست جونم واقعا خسته نباشی
من از دست یه دونه کلافه شدم خدا بهت صبر ایوب بده
البته تمام کاراشون بامزه و قشنگه
قربون دو تا وروجک ناز برم من بوسسسسسسسسسس


ممنونم عزیزمممممممممممممممم
قربونت برمممممممممممممم
زينب عشق مامان و بابا
10 خرداد 90 17:43
سلام خوبيد؟ گلهاي خوشگلتون خوبند؟
با عكسهاي زينب بروزم


ممنونم عزیزم چشم حتما میام
مامان رادین
11 خرداد 90 11:12
salam golam. vaghean bet khaste nabashid migam.movafagh bashid o salamat.


ممنونم عزیزم شما هم همینطور
مامان ال آی
11 خرداد 90 11:15
سلام سارای عزیز وببخشید سرم شلوغه .نمی تونم بیام پیشتون.این دوتا شیطون رو ببوس.


خواهش می کنم عزیزمممممممم
چشم
نسترن
11 خرداد 90 13:34
ساراجونم خدا به همه ما مامانا صبر ایوب بده.
همه امید من اینه که پسرم بزرگ شد و به جایی رسید واسه خودش همه چی جبران میشه


ممنونم عزیزم واقعا همینطوره
محمد گیان
11 خرداد 90 14:56
سلام خاله سارا جونخوبی فرشته هات چطورن
خاله جان خسته نباشی
داداشیها قرار نبود مامان رو اذیت کنین


ممنونم عزیزم
می بینی تو رو خدا تازه همشو نگفتم
مونا (مامان النا )
11 خرداد 90 15:10
ای جونم گل پسر ها و مامان سارا ی مهربون
ایشالله همیشه با هم شاد باشین
خدا قوت مامان سارا
بوس برای همتون


ممنونم مونای عزیزممممممممممممممم
بوسسسسسسسسسسسسسسسسس
تو رو از آبنبات ساختن
11 خرداد 90 20:23
سلااااااااااااام پس بالاخره نوشتی آخی .. تصورش هم اعصاب می خواد .. خدا بهت اعصاب بده .. گریه بجه ها رو می گم ب من که فکر نکنم بتونم از پس دو تا بچه بر بیام .. ماشالا به مامانتون بچه های شیطون خدااااااااااااا قوت
آزاده
11 خرداد 90 22:07
مادر نیایش کتاب آفرینش
12 خرداد 90 11:37
سلام . مرسی که بهم سر زدین . وبتون خیلی قشنگه و جملات و داستانهایی داره که من خیلی دوست دارم . منم با نظرتون کاملا موافقم .
مامان حسین
12 خرداد 90 13:17
بابای زهرا کوچولو
13 خرداد 90 10:48
مامان مانی جون
15 خرداد 90 14:30
ممنونم که سر زدی واسه طاها جون و پرهام جون
محمد گیان
16 خرداد 90 10:15
سلام خوبین چطورین فرشته ها انشالله که سالم سرحال و سلامت باشین آمییییین
مامان فرشته
16 خرداد 90 11:25
سلاممممممممم سارای نازنینم خوبی گلم دلم یه ذره شده بوسسسسسسس
مادر کوثر
17 خرداد 90 15:50
وای خدا همین یه دونه هم که من دارم سرو کله زدن باهاش سخته برام چه برسه به اینکه بشن دوتا. آخه من تو دلم یه نی نی دارم و انشالله وقتی متولد بشه فقط دو سال از کوثر کوچیکتره. تقریبا مثه پسرای شما
ماماني ياستين
23 خرداد 90 14:49
سلام سارا جون ،خوبيد؟خدا بهت صبر بده عزيزم ....اميدوارم وقتي بزرگ شدن قدر زحماتت رو بدونن
نسترن
16 تیر 90 9:38
سلام خانومی. خوبی؟ کجایی نیستی؟ پسرای گلت چطورن؟