♥♥ فرشته های روی زمین ♥♥

امان از این واکسن

1389/12/23 15:45
نویسنده : مامان سارا
348 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پرهام گلم:

بالاخره دیروز واکسنتو زدیم مامانی

شب قبلش اصلا نتونستم بخوابم همش تو فکر واکسنت بودم  صبح با خاله سحر رفتیم واکسنوتو بزنیم کلی خوشحال بودی و می گفتی دد فکر می کردی داریم می ریم دد

نمی دونستی قرار چه بلایی سرت بیاد

خلاصه مامان وقتی اونجا رسیدیم یک عالمه نی نی با ماماناشون منتظر بودن

نمی دونم چیزی فهمیدی چی شد که یکدفعه چشمات پر از اضطراب شد محکم به من چسبیده بودی حتی بغل خاله سحر هم نرفتی

اونجا مامانها همه مضطرب و نگران منتظر بودن بعضی از مامانا که نوبت بچه شون بود گریه هم می کردن

با خودم فکر می کردم وای این علاقه مادر به فرزند چه چیز غریبی تو چشمهای تک تکشون پر از عشق بود بچه هاشون فقط می خواست یک واکسن بزنه اگه بدونی چه قدر نگران بودن

یکدفعه یادم از مامانایی افتاد که بچه هاشون بیماری سخت دارن اونها چی می کشند یاد مامان جون افتادم که چه قدر برای خاله سپیده زجر می کشه چشمام پر از اشک شد

ما به خاطر یک واکسن اینقدر نگرانیم بعد ...............

خلاصه پسرم برگشتیم خونه یکی دوساعت اول خوب بودی ولی کم کم بیحال شدی و پاتو می کشیدی

الهی بمیرم مامان خیلی درد داشتی تا شب یکسره جیغ می زدی نوبتی من ومامان جون و خاله سحر بغلت می کردیم

شب که اومدیم خونه همین جور بیقرار بودی بالاخره با بدبختی ساعت ۱۲ شب خوابوندمت تمام شب همش بیدار می شدی و تب داشتی شب سختی بود الانم که بیدار شدی هنوز صورتت قرمز

دیگه باید برم الان شروع میکنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان فرشته
23 اسفند 89 11:40
الهی خالش فداش بشه ای جانم بیا خاله پاتو بوس کنه عزیزمممممممممممم بوسسسسسسسس


ممنونم خاله جونم بوسسسسسسسس
محمد گیان
23 اسفند 89 12:04
به سلامتی واکسن رو هم زدی دیدی یه زره درد داشت که اون هم میارزه چون حرف سلامتی انشالله که هر چه زود تر خوب شی هر وقت محمد آمپول داشته باشه یه روز زودتر بهش میگم خدا را شکر مشکلی نداریم با این مسله
آزی مامان آرتینا
23 اسفند 89 12:33
آره والا واکسن زدن واسه خیلی سخته
مامان پرهام
23 اسفند 89 13:05
سلام وای من از الان استرس چند روزه دیگه رو دارم که باید برم و واکسن یکسالگی پرهام رو بزنم! اون هم توی عید!


نه خانمی نترس واکسن یک سالگی اصلا ناجور نیست
تو رو از آبنبات ساختن
23 اسفند 89 13:11
سلام
می دونی چرا پسرهای گلت فرشته های روی زمین ان ؟
از بس که مامانشون یه فرشته آسمونیه

ایشالا زودتر خوب شه
اینا رو می خونم یه چیزی تو گلوم قلمبه می شه

ترس برم می داره
واااااااااااای خدا
منم 15 فروردین باید واکسن یه سالگی رو بزنم
ولی از الان برای 18 ماهگیش می ترسم

کاش علم یه ذره بیشتر پیشرفت کرده بود این طفلی ها اینطوری سوراخ نمی شدن


خواهش می کنم خانمی لطف داری
زينب عشق مامان و بابا
23 اسفند 89 14:12
جدا كه روزهاي واكسن چه روزهاي سختيه ولي بجاش ارمغان سلامتيه ني ني هاتون رو ببوسيد
مامان پارسا
24 اسفند 89 12:28
سلام خسته نباشی چون میدونم بچه ای که واکسن بزنه چکار میکنه ولی تو با داشتن 2تا بچه واقعا خسته نباشی الهی هر دوتاگلت همیشه سالم باشن عید همتون مبارک
مامان محمد پرهام
24 اسفند 89 14:20
آرزو میکنم همیشه سالم و سلامت در کنار شما برای رسیدن به آرزوهاشون تلاش کنن