برای طاها
سلام پسر گلم :
گفتم برات اولین دنودونت ۶ماهه بودی که دراومد شب های عید بود وما رفته بودیم عیددیدنی اینقدر اونجا گریه کردی پسرم که ما مجبور شدیم زود برگردیم شبها خیلی گریه می کردی مامانی و ما مجبور شدیم برات بانوج بگیریم نمی دونی بانوج چی؟الان برات می گم یک وسیله است مثل گهواره دوتا چوب دوطرفش داره وسطش هم یک ملحفه کلفت ومحکم به اون دو تا چوب هم دوتا طناب وصل می شه که یکیشو به بارفیکس اتاقت یکیش رو هم به لولای در وصل می کردیم اینقدر شبها تابت می دادیم تا خوابت ببره من تا صبح تابت می دادم باورت می شه تا دوسالگی یعنی تا وقتی پرهام به دنیا اومد تو توی اون می خوابیدی
ولی همه سختیها هم شیرینه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی