♥♥ فرشته های روی زمین ♥♥

حکمت خداوند

1389/12/12 10:47
نویسنده : مامان سارا
321 بازدید
اشتراک گذاری

 

تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات
مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که
کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:

«خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟»

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:

خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم! 
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان قندعسل
12 اسفند 89 11:55
خیلی جالب بود....
مامان فرشته
12 اسفند 89 12:13
سلام سارا جونم خسته نباشی با این دو تا عسل چیکار می کنی ؟ ببین چه عکس های خوشگلی هم دارن ای جانم قربونشون برم هر سه تونو می بوسم


به به چه عجب خانمی قربونت برم
شمیلا
13 اسفند 89 1:32
سلام سارا جون... صبح که اومدی توی وبلاگت به منم یه خبری بده که هستی ....
مامان شازده کوچولو
13 اسفند 89 15:34
خیلی قشنگه دستت درد کنه عزیزم
مامان آنیسا
14 اسفند 89 1:26
سلا عزیزم مطلب زیبایی بود ممنون وخسته نباشی
مامان زهرا نازنازی
14 اسفند 89 2:59
#####__#_____#____###_________ #_____ _____#__#_____#___#____#________#_____ _____#__#_____#__#______#_______#_____ #####__#_____#__#______#_______#_____ _____#___#___#___#______#_______#_____ _____#____#_#_____#____#________#_____ #####_____#_______###_____#####____
محمد گیان
14 اسفند 89 9:01
سلام خاله سارا و فرشته های مهربون خاله جان این کد را در ویرایش قالب قرار بده
مامان فرشته
14 اسفند 89 10:03
سلاممممممممممممممم عزیزممممممممممممم خوبی ؟ چرا نظرات پست بالا باز نمی شه ؟ دوستتون دارم هر سه تونو می بوسم


نمی دونم منم چند پیام واست گذاشته بودم دیدم نیست تو پیغامات
محمد گیان
16 اسفند 89 12:24
سلام خاله سلام فرشته ها کدها کار ساز شد یا نه


نتونستم عزیزم